نزدیک شهر کرمان قلعه‌ای است معروف به قلعه هفت دختران و می‌گویند در زمان اردشیر بابکان شخصی در آنجا بوده که هفت دختر داشته و کار آنان چرخ‌ریسی بوده. 

 

روزی یکی از آن دختران به شهر می‌رود که پشم بخرد در بین راه درخت سیبی می‌بیند که باد سیبهای آنرا به زمین انداخته بود. 

 

یکی از سیبها را بر می‌دارد و در جیبش می‌گذارد وقتی‌که بر می‌گردد و مشغول دوک‌ ریسی بوده آن سیب در ماسوره چرخش می‌افتد.

 

از آنروز به بعد حاصل کار او روز بروز بیشتر و بهتر می‌شود و از فروش آن در زندگی آنها گشایش بزرگی بهم می‌رسد.

 

 

 

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ostadsalam2 Meika دانلود آهنگ هاي جديد ايراني خرید و فروش و رهن و اجاره سایت رسمی خسرو یاوری وبلاگ تخصصی حقوق،دکتراحسان امیرخانی آرامش فروش استیکر سکه ای و سکه مسنجر لاین نرم افزار جامع مدیریت مجتمع های تجاری سانا مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)